اتفاقات زیادی در جهان امروز در حال رخ دادن است. من هم بیش از پیش می خواهم که درباره شان بنویسم اما "غم نان اگر بگذارد".
یکی از موضوعاتی که توجه م رو جلب کرد واکنش ها نسبت به قتل خبرنگار سعودی، خاشقچی بود. بعضی کشورها در حال بررسی هستند که برخی ت های مهمشون رو با عربستان بازنگری کنند؛ مثلاً اینکه آیا به عربستان سلاح بفروشند یا نه؛ یا اینکه روابط دیپلماتیک خود رو کمی محدود کنند و .
این سؤال تو ذهنم تاب می خوره که از چه زمانی یک شخص این همه اهمیت پیدا کرد؟ در مسئله ی برانسون هم همین رو مشاهده کردیم. آمریکا به خاطر یک شخص به 80 میلیون نفر ظلم کرد و حقوقشون رو زیر پا گذاشت. (برانسون، جاسوس و عامل آمریکا در موضوع تروریسم کردی و سازمان فتو می باشد که در قالب کشیش در ترکیه فعالیت می کرد.)
موضوع دیگر این است که دولت های غربی شاهد جنایت های بس بزرگتری نسبت به قتل یک رومه نگار هستند ولی در مورد آن سکوت کرده اند و در پشت پرده حامی جنایتکاران هم هستند.
با رییس جمهور اردوغان هم نظرم؛ تصمیم گیران جهان صلاحیت خود رو از دست داده اند.
صدای آمریکا واقعیت ها را به نفع خود تغییر می دهد. در خبری که مربوط به آزادی کشیش برانسون است اتهامی که از آن مبرا شده است را "ترور" ذکر می کند، در حالی که اتهام این به اصطلاح کشیش همکاری با سازمان تروریستی پ ک ک، همچنین سازمان تروریستی فتو می باشد.
به موسیقی و رقص کردی نگاه که می کنم سوالی برایم پیش می آید؛ اینکه چطور شد که موسیقی و رقص ترکی را به نام خودشان زدند؟ مخصوصاً موسیقی و رقصشان به ترک های شاهسون خیلی نزدیک است. بخش بزرگی از شاهسون ها در مرکز ایران و در ساوه و حوالی ش هستند. و این کپی برداری این فرضیه را به شدت تقویت می کند که کردها قبایلی کولی بوده اند که از قسمت های شرقی ایران در هند و پاکستان به منطقه کنونیشان مهاجرت کرده اند و در این مسیر از فرهنگ های مختلف ترکی و فارسی توشه بسته اند.
زندگی من فراز و نشیب های زیادی داشته؛
از بحران های بزرگی زنده بیرون اومدم؛
همیشه فکر می کردم که عمق و گستره ی فهم و معرفتم مهم ترین مسئله مه؛
اما متاسفانه زندگی بهم نشون داد که میزان سرمایه و درآمد مهمتر از همه چیزه؛
شاید به نسبت 70 به 30؛
70 برای سرمایه و درآمد و 30 برای هر چیز دیگر؛
من اگر درآمد کمی داشته باشم برای دیگران مهم نیست که چقدر می فهمم و چنتا کتاب خوندم و .
حتی برای خودمم مهم نیست؛
کاش این همه سال رو سر کتاب خوندن و آدم خیلی خوبی بودن تلف نکرده بودم.
به فرار از شبکه های اجتماعی فکر می کنم.دلم می خواد از همه شون بیام بیرون. الآن تقریباً تو همه شون عضو هستم و تو هیچ کدوم هم به صورت فعال نیستم. نشستم فکر کردم؛ ضررشون بیشتر از سودشونه. اگر می خوام محتوایی تولید کنم و راحت بنویسم همین بلاگ از همه جا بهتره. به زودی تصمیم می گیرم که کدوم ها رو پاک کنم. خبر می دم بهتون.
پی نوشت 1: البته می دونم که بین پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی تفاوت هست؛ ولی در این اینجا منظورم هر دو دسته س.
پی نوشت 2: نوشته هام رو در حد و اندازه ای نمی بینم که برچسب تولید محتوا روش بزنم. ولی تلاش منه برای تمرین فکر کردن و نوشتن.
روزانه میلیون ها اطلاعات وارد مغز ما می شه که ما خودمون هم متوجه اونها نیستیم. برای پیشرفت کردن لازم نیست که در یک زمینه علامه دهر شین. ما نیازمند یک مهارت مهم دیگر هستیم؛ مهارت تحلیل و فرصت یابی و نتیجه گیری. متأسفانه درصد زیادی از مردم در این مهارت ضعیف هستن. مخصوصاً در زمینه های اقتصادی.
تمرین:
- مسائل ذهنیتون رو روی کاغذ بنویسین. بعد واضحش کنین. خیلی صریح و دقیق بنویسین. بذارین مغزتون مسئله رو شفاف ببینه.
- راه حل هایی که به ذهنتون میاد رو بنویسین. به ممکن یا غیر ممکن بودنش نگاه نکنین.
- امکانات در اختیارتون رو بنویسین.
- قسمت جالب این تمرین اینجاست. ببینین با امکاناتی که دارین چطور می تونین مسئله رو حل کنین.
درباره این سایت